“جلسات روشنگری و بحث”
قبل از این که. شهید به. دانشسرای شیراز برود، کتاب صوتی شیر تخریب با. فتح الله و چند نفر دیگر که، مخالف. شاه بودند، جلسه. گرفته و. صحبت می کردند. آنها در جلسات. دعای. ندبه آقای. موسوی، دور هم جمع می شدند و بر. علیه. بهائیت و شاه جلسات بحث و. گفت و گو می گذاشتند. کتابهای. دکتر. شریعتی که، آن زمان خیلی. انقلابی صحبت می کرد و کتاب “حجاب” شهید مطهری و بقیه کتابهای ایشان و کتاب “دو شهید عمار و یاسر” و “رساله امام خمینی(ره)” را در این جلسات می خواندند و در مورد آن بحث می کردند.
“مخفی کردن کتاب از ساواک”
یک بار ساواک، آقای موسوی را با خودشان بردند و بیس تو چهار ساعت ایشان را زندانی کردند. ما کتابهای ایشان را، در آشپزخانه خودمان پنهان کردیم و آنها که در خانه سید چیزی را نیافتند، سید را آزاد کردند.
“طلب حلالیت”
شهید خیلی. عزت نفس داشت و از کسی. ناراحت نمی شد. اگر هم ناراحت می شد، گذشت می کرد. کتاب صوتی شیر تخریب یک روز به من گفت، خواهر برو از حاج . خانومی که در. حیاطش بودیم حلالیت بطلب. بچه بودم و بازی می کردم، شاید توپی این طرف و آن طرف پرت کرده باشم و سر و صدایی ایجاد شده یا اذیت شده باشد. به او بگو اگر اذیت شده آیا من را حلال می کند یا خیر؟
من هم رفتم و پیغام قاسم را به حاج خانوم رساندم . خدا. رحمتش کند حاج خانوم را. ایشان گفتند، او باید من را. حلال کند، نه این که من او را حلال کنم. او بچه. بود و بچه هم می خواهد که. بازی کند، ولی من به دلیل پیری. طاقت نداشتم و شاید چیزی گفته باشم که. مثلاً صدای. توپ را در نیاورد. وقتی جواب. حاج خانوم را به . قاسم رساندم، خیلی. خوشحال شد و گفت، اتفاقا. آدم وقتی بچه است، نمی داند چه. کار می کند ولی. بزرگتر که شد تازه، تشخیص می دهد که چه کارهایی کرده که. ممکن است، باعث. اذیت و. آزار دیگران شده باشد.